داستان موشنگورو از این خونهباغ شروع شد.
توی اتاقهایی که بخاطر سقف گنبدیشون روزا و درختهای توی حیاطش شبهای تابستون خنکی داشتند.
زمستونها هم بخاطر درهای چوبیشون اگه بخاری رو تا آخر آخر زیاد میکردی بازم گرم نمیشد.
اون روزا بخاطر داشتن تخصص موشنگرافیک و نداشتن تخصص بازاریابی پروژه زیاد میزدیم اما همهش رو خودمون تعریف میکردیم برای خودمون و از پول خبری نبود.
خلاصه بعد از کلی آموزش و تجربه ، تصمیم گرفتیم کاری کنیم کسی روزای بخاطر نداشتن مهارتهای لازم روزای بیپولی رو تجربه نکنه!.